فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن کریم
تدبر، فهمی منسجم و هماهنگ است که باید از تنگنای سلایق شخصی عبور کرده و در شاهراه قانون و ضابطه عقلایی (ادبیات، مرتکزات فطری منطق و اصول) صورت بگیرد و بستر محکم این شاهراه چیزی جز ظاهر قرآن کریم نیست. آری تدبر، فهم قانونمند سیاقی و مقایسه ای و به دیگر بیان، فهم مجموعی ظاهر قرآن است ( صبوحی طسوجی ، مقاله نقش تدبر در ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی) .
فهم : همانطور که گفته شد ، تدبر در کلام به معنای فهم و دریافت هماهنگی حکیمانه آن است ، پس تدبر در قرآن در حیطه فهم قرآن است ، قهراً مورادی نظیر انس با قرآن ، عمل به آن و ترویج و اقامه آن از بحث خارج است . به هر روی زیر مجموعه های فهم عبارتند از :
• فهم نفسی ملازم با قرائت قرآن
• فهم هماهنگ قرآن در تدبر
• فهم مبادی و مبانی قرآن در تفکر
• فهم دقیق قرآن در تفقه
• فهم لایه های معرفتی قرآن در تبیین ( تفسیر )
• فهم ذوقی و شهودی در اشارات و لطایف قرآن
• فهم مصداق در تطبیق
• درک حقیقت عینیه خارجیه در تاویل
هر یک از قیود ، یک یا چند مورد از موارد فوق را از حیطه جامعیت تعریف ، خارج می کند تا مانعیت آن حاصل شود .
1. روشمند : این قید فهم « فهم ذوقی و شهودی در اشارات و لطایف قرآن » را از تعریف خارج می کند ، چون فهم شخصی و قابل روشمند کردن و تعلیم و تعلم نیست . اگر فهمی روشمند نباشد ، قابلیت تعلیم و تروج و ارزیابی را نخواهد داشت و چنین فهمی نمی تواند هماگنی باشد ، در صورتی که تدبر وظیفه ای عمومی است و نیاز به روش و آموزش دارد ، چون اوامر قرآن در این باره به صورت جمعی صادر شده است : « افلا یتدبرون القرآن » « افلم یدبروا القول » ، «لیدبروا آیاته » (کانون قرآن و عترت ، منزلت تدبر در قرآن ، ویرایش سوم1387 : ص17) .
2. هماهنگ : این قید « فهم نفسی ملازم با قرائت » را از حیطه تدبر خارج می کند ، زیرا در فهم نفسی ، هماهنگی بین آیات مورد توجه قرار نمی گیرد و هر آیه به طور مستقل فهمیده می شود . در صورتی که مطلوب تدبر ، فهم هماهنگ قرآن کریم است : « أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا(النساء/82) » ، دفع اختلاف از قرآن جز با فهم هماهنگ آن میسور نیست .
این قید می تواند مواردی مانند تفکر، تفسیر ( تبیین ) و تاویل را نیز خارج کند ، زیرا در دو مطلب هم عرض با هم مقایسه می شود و سعی در فهم هماهنگ آنهاست ، اما در تفکر ، تفسیر و تاویل ، رابطه طولی دو مطلب سنحیده می شود ، نه هماهنگی آنها در عرض یکدیگر(کانون قرآن و عترت ، منزلت تدبر در قرآن
احادیثی از امام سجاد (ع)
نَظَرُ المُؤمِنِ فی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ لِلمَوَدَّهِ وَ المَحَبَّهِ لَهُ عِبادهُ
نگاه مومن به چهره برادر مومن خود از روی دوستی و محبت به او، عبادت ا ست.
تحف العقول، ص 282
إذا قامَ قائِمُنا أذهَبَ اللهُ عَن شیعَتِنا العاهَهَ و جعلَ قُلوبَهُم کَزُبَرِ الحَدیدِ
آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند آفت را از شیعیان ما بزداید و دل هایشان را چون پاره های آهن گرداند.
الخصال. ص 541
إنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللهِ لَمَنزِلَهٌ یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَومَ القیِامَهِ
عباس را نزد خدا منزلتی است که روز قیامت همه شهیدان بر آن رشک می برند.
الخصال، ج 1، ص 6
خفِ اللهَِ تَعالی لِقُدرَتِهِ عَلَیکَ وَ اسْتَحیِ مِنهُ لِقُربِهِ مِنکَ
از قدرت خدای بزرگ بر خود، اندیشه کن و از نزدیکی اش به تو، شرمگین باش.
بحارالانوار، ج 78، ص 160
هَلَکَ مَن لَیسَ لَهُ حَکیمٌ یُرشِدُهُ
هلاک شد آن که راهنمای حکیمی ندارد تا ارشادش کند.
بحارالانوار، ج 78، ص 159
مَن رَمَی النَّاسَ بِما فیهم، رَمَوهُ بِما لَیسَ فیه
هر که به مردم نسبتی دهد که در آنها هست، نسبتی به او دهند که دراو نیست.
بحارلانوار، ج 75، ص 261
إنَّها (الصَّدَقهَ) تَقَعُ فی یَدِ اللهِ أن تَقَعَ فی یَدِ السّائلِ
صدقه قبل از این که دردست نیازمند قرار گیرد، در دست خداوند قرار می گیرد.
عّده الّداعی، ح 121
أنتِ بِحمدِاللهِ عالِمَهٌ غَیرُ مُعَلَّمَهٍ و فَهِمَهٌ غیرُ مُفَهَّمهٍ
(ای زینب) تو بحمد الله ـ عالمی هستی که نزد کسی تعلیم ندیدی و دانایی هستی که نزد کسی نیاموختی.
بحارالانوار، ج 45، ص 164
المًؤمنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ وَ یَنطِقُ لِیَغنَمَ
مومن سکوت می کند تا سالم ماند و سخن می گوید تا سود برد.
الکافی، ج 2، ص 231
إنّ حُبَّنا أهلَ البَیتِ یُساقِطُ عَنِ العِبادِ الذّنوبَ کَما یُساقِطُ الرّیحُ الورَقَ مِنَ الشَّجَرِ
محبت ما، اهل بیت، گناه بندگان را فرو می ریزد. چنانکه باد، برگ درخت را.
بشاره المصطفی، ص 3
إنَّ الحَسَنَ بنَ علیٍّ (ع) کانَ أعبَدَ النّاسِ فی زَمانِهِ و أزهَدَهُم و أفضَلَهُم
امام حسن (ع) در زمان خود عابدترین، زاهدترین و برترین مردم بود.
امالی صدوق، ص 150
اَلمُنتَظِرونَ لِظهُورهِ أفضَلُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ
منتظران ظهور امام مهدی (عج) برترین اهل هر زمان اند.
بحارالانوار، ج 52، ص 122
کَفی بِنَصرِاللهِ لَکَ أن تَری عَدُوَّکَ یَعمَلُ بِمَعاصِیِ اللهِ فیکَ
تو را یاری خدا همین بس که می بینی دشمنت به قصد تو خدا را نافرمانی می کند.
بحارالانوار. ج 78، ص 136
رَحِمَ اللهُ العَبّاسَ آثَرَ و أبلی و فَدی أخاهُ بِنَفسِهِ
رحمت خدا بر عباس! ایثار کرد و کوشید و جان فدای برادرش کرد.
بحارالانوار، ج 22، ص274
ألا و إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلی اللهِ مَن یَقتَدی بِسُنَّهِ إمامٍ و لا یَقتَدی بأَعمالِهِ
هشدار که منفورترین مردم نزد خداوندکسی است که سیره امامی را برگزیند، ولی از کارهای او پیروی نکند.
الکافی، ج 8، ص 234
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرمودند: «سه طایفه شفاعت میکنند و شفاعتشان پذیرفته میشود: پیغمبران، علماء و شهدا.» (جامع الحادیث الشیعه، ج 3، ص 16)
2- رسول خدا (ص) میفرمایند: «کسی که از خانه خود به قصد نگهبانی مرزها و یا برای جنگ و جهاد در راه خدا بیرون آید، در هر قدمی که بر میدارد، هفتصد هزار حسنه داده میشود و هفتصدهزار گناه از وی بخشیده میشود، او در ضمان و بر عهده خدا خواهد بود به هر نحوی که بمیرد، چه با اجلش بمیرد و یا اینکه شهید شود و چنانچه برگردد، بخشوده شده و پاک گشته و دعایش در پیشگاه خدا مستجاب خواهد بود.
3- رسول خدا (ص) فرمود: مافوق هر نیکی، نیکی بیشتر و هنری وجود دارد، آنجا که مردی که در راه خدا کشته میشود، بالاتر از آن نیک نیست.
4- اما رضا (ع) از علی (ع) نقل میکند که جوانی در هنگام سخنرانی امام علی (ع) از امام سوال کرد که فضیلت جنگجویان خدا را برای من تشریح کن. امام علی (ع) از رسول خدا حدیث مفصلی را نقل میکند از لحظهای که جهادگر به میدان جنگ میرود تا لحظه شهادت که در اینجا قسمتی از آن را ذکر میکنیم: «هنگامی که جهت نبرد پا به میدان مینهد و نیزه ها و تیرها رد و بدل میشود و جنگ تن به تن شروع میگردد، فرشتگان با پر و بال اطراف آنان را میگیرند و از خدا میخواهند که او در میدان ثابت قدم باشد. در این هنگام منادی فریاد منادی فریاد میزند: «بهشت زیر سایه شمشیرهاست.» در این هنگام ضربات دشمن بر پیکره شهید سادهتر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامی که شهید هنوز به زمین نرسیده، حوریان بهشتی به استقبال او میشتابند و نعمات بزرگ معنوی و مادی که خدا جهت وی فراهم ساخته است، برای وی شرح میدهند و هنگامی که به روی زمین قرار میگیرد، زمین میگوید: «آفربن بر روح پاکیزهای که از بدن پاکیزه عروج میکند. بشارت باد بر تو. چیزی که نه چشمی آن را دیده است و نه گوشی آن را شنیده است و نه از قلبی خطور کرده است، مخصوص توست و انتطار تو را میکشد.»
خداوند متعال چنین میفرماید: «من سرپرست بازماندگان توام. هر کسی بازماندگان تو را خشنود کند، مرا خشنود کرده است و هر کسی آنها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»(از مرحوم طبری در مجمع البیان)
5- رسول خدا (ص) فرموده است: «خداوند چنین فرموده است، من جانشین شهید در خانواده وی هستم. هر کسی رضایت خانواده شهید را جلب کند، رضایت مرا جلب کرده است و هر کسی آنها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»(وسائل الشیعه، باب 25، حدیث 3)
نظر اسلام در مورد «چشم زخم» چیست؟
بسیارى از مردم معتقدند در بعضى از چشمها اثر مخصوصى است که وقتى از روى اعجاب به چیزى بنگرند ممکن است آن را از بین ببرد، یا درهم بشکند، و اگر انسان است بیمار یا دیوانه کند.
این مساله از نظر عقلى امر محالى نیست، چه اینکه بسیارى از دانشمندان امروز معتقدند در بعضى از چشمها نیروى مغناطیسى خاصى نهفته شده که کارایى زیادى دارد، حتى با تمرین و ممارست مىتوان آن را پرورش داد، خواب مغناطیسى از طریق همین نیروى مغناطیسى چشمها است.
در دنیایى که «اشعه لیزر» که شعاعى است نامرئى مىتواند کارى کند که از هیچ سلاح مخرّبى ساخته نیست پذیرش وجود نیرویى در بعضى از چشمها که از طریق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبى نخواهد بود.
بسیارى نقل مىکنند که با چشم خود افرادى را دیدهاند که داراى این نیروى مرموز چشم بودهاند و افراد یا حیوانات یا اشیایى را از طریق چشم زدن از کار انداختهاند. لذا نه تنها نباید اصرارى در انکار این امور داشت باید امکان وجود آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.
در روایات اسلامى نیز تعبیرات مختلفى دیده مىشود که وجود چنین امرى را اجمالاً تایید میکند.
در حدیثى میخوانیم که «اسماء بنت عمیس» خدمت پیامبر(ص) عرض کرد: گاه به فرزندان جعفر چشم مىزنند، آیا «رقیه» اى براى آنها بگیرم (منظور از «رقیه» دعاهایى است که مینویسند و افراد براى جلوگیرى از چشم زخم با خود نگه میدارند و آن را «تعویذ» نیز مىگویند).
پیامبر(ص) فرمود:
«آرى، مانعى ندارد، اگر چیزى مىتوانست بر قضا و قدر پیشى گیرد چشم زدن بود!» (1)
و در حدیث دیگرى آمده است که امیر مؤمنان ع فرمود: پیامبر براى امام حسن و امام حسین" رقیه" گرفت، و این دعا را خواند:
«أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَى کُلِّهَا عَامَّةً مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّةٍ وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد»
ترجمه: «شما را به تمام کلمات و اسماء حسناى خداوند از شر مرگ و حیوانات موذى، و هر چشم بد، و حسود آن گاه که حسد ورزد مىسپارم، سپس پیامبر (ص) نگاهى به ما کرد و فرمود:" اینچنین حضرت ابراهیم براى اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود» (2)