حروف مقطعه حروفی اند که در اول بعضی از سوره ها می آیند و معنای مستقلی ندارند. در تفسیر این حروف آرای مختلفی گفته شده است که رأی درست تر این است که این حروف رمزند و پیامبر و اولیا از آن مطلع اند. جمله «صراط علی حق نمسکه» گفته بعضی محققان است و منشأ روایی ندارد.
در ابتدای 29 سوره از سوره های قرآن، یک یا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد، که مجموعاً 78 حرف است که با حذف مکررات 14 حرف می شود؛ یعنی نصف حروف هجاء که 28 حرف است. این حروف را «حروف مقطعه»، یا «حروف نورانی» گویند.
معنای حروف مقطعه در قرآن چیست؟
درباره کلمات مقطعه اوائل برخی سوره ها مانند الم سؤال کردید، در پاسخ یادآور می شویم که درباره این کلمات نظرات مختلفی از مفسران عرضه شده است که برخی از آن نظرها را برایتان یادآور می شویم:
1 - این کلمات از متشابهاتی است که تأویل آنها را جز خدا نمیداند.
2 - اشاره به نامهای خداوند است مثلاً الم معنای آن این است که «انا اللَّه اعلم؛ منم خدایی که میدانم».
خداوند نیازى به سوگند ندارد، ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دو فایده مهم است: نخست تاکید روى مطلب، و دیگر بیان عظمت چیزى که به آن سوگند یاد مى شود، زیرا هیچ کس به موجودات کم ارزش سوگند یاد نمى کند.
3 - آوردن این کلمات به این منظور است که نشان دهد قرآن مجید که همگان از آوردن آن، عاجز و ناتوان می باشند از همین حروف تهجی که تمام جملات و کلمات از آنها ساخته میشوند ساخته شده است.
بنابراین شما هم اگر میتوانید از این حروف چنین کلامها و جملاتی بسازید در حالی که نمی توانید مانند اینکه یک مهندس که نقشه جالبی برای ساختمان کشیده و آن نقشه را به طرز بدیعی پیاده کرده است می گوید این خانه از این آجر و گچ و سیمان و آهن درست شده است این مصالح در اختیار شما و همگان است اگر می توانید از این مصالح شما هم چنین خانه جالب با این نقشه ی زیبا و بدیع بسازید.
قول دیگری درباره کلمات هست که مرحوم علامه طباطبائی صاحب تفسیرالمیزان آن را برگزیده اند که این کلمات با محتوای سوره ای که در آغاز آن قرار گرفته اند ارتباط دارند و اینها رمزهایی هستند ما بین خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله
سالروز شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد
امشب آسمان در سکوت است، ماه گویی پرده ی سیاه بر چهره کشیده است. ستارگان دیگر سوسو نمی زنند.
شب پرکان غمزده در کلبه ی انزوا و تنهایی به انتظار پریدنی آزاد نشسته اند. نخلستان های مدینه بر دل داغ دیده ی علی می گرید و نسیم شبانگاه ناله هایشان را به فراسوی سینه ی سوخته ی آسمان می رساند.
بقیع امشب میزبان است، میزبان جگرگوشه ی محمد و چراغ فروزانزندگی علی. مدینه امشب در سکوتی سهمگین در عمق جان می گرید و داغی آتشین بر دل دارد. کوچه های شهر دیگر صدای گام های فاطمه را نمی شنوند. خانه ی علی که زندگی فاطمه را بر جان خویش حک کرده بود امروز صفحه ی تازه ای را نگشوده و خاطرات جاودان گذشته را محفوظ می دارد.
درهای چوبی خانه دیگر دستان پر مهر و صفای فاطمه را بر خویش احساس نمی کند. فضای خانه، خالی از صورت پر مهر مادری و همسری فاطمه است، فقط صدای سوزناک کودکانی که در فقدان پناهگاه خود می گریند این سکوت سهمگین را می شکند و علی بی قرار از رفتن پشتیبان و شمع خانه اش.
فاطمه ( س ) دلی داشت دریایی که هر کسی در ساحلش قرار می گرفت محو تماشای عزت و صفای او می شد و در میان امواج ملایم آن غرق می گشت. فاطمه مدافع علی و سپر بلای او در برابر امواج خشمناک منافقان بود که در پایان نیز کشتی را شکستند و بادبانهایش را بستند.
فاطمه نه فقط برای مهر فروزان همسری بلکه برای دفاع از قلعه ی امامت و ولایت ایستاد و آخر نیز خود را در برابر در و دیوار قرار داد تا دژ محکم امامت فرو نریزد اما منافقان بر کوه غرور و خودپسندی و ظلم خود ایستاده بودند و دندانهایشان را برای شکار عدالت تیز کرده بودند تا هر ندای ظلم ستیزی را در گلو خفه سازند.
آن گاه که امویان طبل زور را کوفتند و تیغ خشم بر مردم کشیدند علی ( ع ) نستوه و استوار بر قامت خمیده ی اسلام روحی تازه دمید، مهر و عاطفه ی فاطمه غبار غم از دل علی می زدود و به او نیرو می بخشید و اینک فاطمه - بهار دل علی - به خزان تبدیل شده، علی در زنجیر اسارت و فاطمه در زیر تازیانه های سکندران زمان در حالی که شکنجه می شد در لحظه های وصال پدرش واژه هایی زمزمه کرد، واژه هایی که علی و فرزندانش که تنها محرم دلش بودند آن ها را می شنیدند.
فاطمه گر چه در ثانیه ها و لحظه های زندگیش زبانش با واژه ی تقاضا مانوس نبود ولی در آخرین برگ از دفتر زندگیش واژه هایی را به زبان آورد که از عمق جانش بر می آمد. او می خواست تا پیکرش نا آشنا و غریبانه در تاریکی و ظلمت شب به خاک سپرده شود. زیرا نمی خواست کسانی در برابر جنازه اش نماز گزارند که پهلویش را شکسته اند و همیشه بر روی صورت خداجویان سیلی زده اند.
امشب گویی آسمان و زمین چشم شده اند و با گل پرپر شده ی بهشتی وداع می کنند. علی چون تنی که روح از آن جدا گشته، پیکر فاطمه را بر دوش دارد، گام هایش سست و لرزان است، چشمهانش غرق در دریای اشک و جگرش سوزان از داغ فراق. گویی تقاضا می کرد که کسی جسم بی روح او را مدفون سازد.
هنگامی که پیکر فاطمه را بر دست داشت و می خواست شریک لحظه لحظه ی عمرش را به خاک سرد و خموش سپارد، کمرش خمید و توانش در انتهای بی کسی محو شد.
در آن زمان که دل علی از جور روزگار مجروح بود، محمد به یاریش آمد، همان که دختر خود را ام ابیها نامید و علی خجل از روی محمد که فاطمه را تنها می گذارد و او را پهلو شکسته به دیدار پدر می فرستد. فاطمه روی در نقاب خاک کشید. خاکی سرد و خموش که می دانست استحقاق در برگرفتن گوهری چون فاطمه را ندارد.
کودکان بی تاب و بی قرار در حالی که آه و ناله ی آتشناک خود را در سینه حبس کردند تا جغدهای بیدار کوچه های مدینه صدای آن ها را نشنوند؛ علی نشانه ی آرامگاه فاطمه را طبق وصیتش و برای بیان مظلومیتش در سینه حک کرد و آدمیان را تا قرن های پس از آن در حسرت زیارت قبرش قرار داد.
برای فاطمه نه تنها مدینه گریست، بلکه تا وقتی زمان ها و ثانیه ها در گذرند عاشقانش در سوز و گدازند.
فاطمه در عنفوان جوانی رفت تا غم و اندوه دل و از همه بالاتر عهد شکنی و بی وفایی امت را با پدر بگوید.
گر چه فاطمه بی نشان است ولی عشق به او نشان همه ی دل هاست. وقتی در آن ظلمت تاریکی کودکانش دلشان چون کوه آتشین بود و نتوانست فوران کند، بعدها فرزندان او در گذر زمان ها فریاد سوزناک آن ها از فقدان مادر، دل آسمان ها را شکافت.
فرا رسیدن ایام شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) تسلیت باد.
دلائل قرآنی و روائی برای شرکت در انتخابات هستیم،امیدواریم که با درک و فهم این دلائل روائی و قرآنی کسی از خود سلب مسئولیت نکند و از زیر بار مسئولیت مهم و خطیر انتخابات شانه خالی نکند.چرا که همه ما نسبت به امام و شهدا باید ادای وظیفه و پاسداری از انقلاب بکنیم.
محور اول :لزوم انجام وظیفه و رد تسلط دشمن
اولین چیزی که به ذهن هر اهل خردی می رسد این است که شرکت در انتخابات یک وظیفه است،وظیفه ی خطیر و مهمی که اگر از عهده و انجام آن شانه خالی کنیم باعث تسلط معاندین و دشمنان بر ایران اسلامی شده ایم تسلطی که بر کسی پوشیده نیست. شرکت نکردن مردم در انتخابات باعث تسلط سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی دشمن بر ایران اسلامی می شود.
«وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلا) [نساء: 141] و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است».
امام علی– علیه السّلام- می فرمایند:
«اِتَّقُوااللهَ فِی عِِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّکُم مَسئُولُونَ حَتّی عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِمِ وَ اَطِیعوا اللهَ وَ لا تَعصُوهُ [1]از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا کنید زیرا دارای مسئولیّت هستید حتّی نسبت به زمینها و حیوانات و خداوند را اطاعت کنید و از نافرمانی او بپرهیزید. - ادامه مطلب...