حکومت، یکی از نیازهای اساسی بشر می باشد و قرآن به عنوان کامل ترین کتاب آسمانی، در زمینه تشکیل حکومت اسلامی دارای نظریه هایی ا ست تا به این نیاز اساسی انسان پاسخ گوید.
شاید بررسی مفهوم دولت در قرآن یکی از مشکل ترین مفاهیم باشد؛ زیرا مقابل رأی غالب مسلمانان که اسلام را مجموعه ای از دین و دولت می دانند، برخی از اندیشمندان مسلمان وجود هر گونه نظریه دولت در اسلام را انکار می کنند. از این رو نخستین پرسشی که هر پژوهشگر نظام سیاسی با آن مواجه می شود، این است که آیا قرآن نظریه ای درباره نظام سیاسی یا طرح و تصوری از دولت دارد؟
بعضی از اندیشمندان مسلمان معتقدند؛ مسلمانان در زمان غیبت امام معصوم7 نمی توانند حکومت تشکیل دهند. براساس این اندیشه از سوی شرق شناسان نیز شبهاتی مطرح می شود؛ بنابراین ضرورت دارد به دیدگاه قرآن در این زمینه پرداخته شود.
ساختار حکومت
شیطان حقیقت تاریک و ظلمانی عالم هستی است که در برابر نور شریعت خدا قرار گرفته و علاوه بر اینکه خود را از نعمت بهشت و رضوان الهی محروم ساخته، دشمن قسم خورده ای است که قصد دارد انسان ها را نیز با خود همراه سازد و این شقاوت ابدی را برای آنان نیز رقم زند.
آدمی از بدو خلقت با شیطان همراه گشته، حتی انبیا نیز از شر دشمنی اش در امان نبوده اند: «وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن» (انعام112.) از این رو انسان برای نجات از شر او و برای رسیدن به کمالات مطلوب خلقتش، به هدایت خالق هستی محتاج است؛ زیرا بر خلاف «ثنویین» که برای نور، خدایی و برای ظلمت، خدای دیگری معتقد بودند، اسلام و همه ادیان آسمانی و توحیدی، خالق خیر و شر را خداوند متعال می دانند. یعنی در مکتب توحیدی این خداوند است که هم آفریننده انسان و کمالات انسانی است و هم خالق شیطان و شرور.
بنابراین تنها خداوند است که می تواند ماهیت خیر و شر را به درستی به بشر معرفی کند و او ولی مومنان است که آنان را از ظلمت به سوی نور می برد (بقره. 257) لذا خداوند متعال پیامبران و کتاب های آسمانی را برای هدایت بشر و تمیز حق از باطل فرستاده و در آیات متعددی شیطان را دشمن آشکار انسان معرفی کرده همچون: «ان الشیطان للانسان عدو مبین» (بقره.168) و انسان ها را از خطر وسوسه های او بر حذر داشته است
. قرآن کریم تمام راه های ورودی شیطان ورا ه های مبارزه و نجات از وسوسه های او را معرفی کرده است که در نوشتار حاضر به برخی از این راه ها اشاره می شود.
راه انس با قرآن و عشق ورزیدن به آن چیست؟
پرسش
اگر یک جوان از شما نصیحتی بخواهد که به سمت قرآن جذب شده و با قرآن مأنوس شود و بدان عشق ورزد، چه توصیه ای در این زمینه می نمایید؟
اگر تلاوت، تنها با نیتی الاهی و همراه با تدبر و عمل باشد، خود به خود قدرت جذابیت قرآن را بیشتر کرده و انسان را عاشق آن خواهد نمود.
پاسخ تفصیلی
حدیثی از امام صادق (ع)رستگاری جاوید را نتیجه انس با قرآن در جوانی قلمداد می کند:
هر جوان با ایمانی که به تلاوت قرآن بپردازد، قرآن با گوشت و خون او آمیخته شده و پروردگار، او را در ردیف فرشتگان قرار دهد و قرآن، نگاهبان او در روز قیامت خواهد بود ... و آن که در این امر، متحمل دشواری بیشتری شود، پاداش او دوچندان خواهد بود.[1]
البته برای برخورداری از بهره های معنوی قرآن، رعایت شرایطی الزامی است که از مهم ترین آنها رعایت تقوای الاهی است. انسان باید همواره در تعامل دوجانبه با قرآن باشد و با دریافت هر توصیه ای از قرآن، به دنبال عمل به آن بوده تا زمینه پیشرفت معنوی و بهره گیری از دیگر نکات قرآن برای او فراهم آید و گرنه، دانستن توصیه های قرآنی و حتی تلاوت آن به تنهایی نمی تواند گرهی از کار او بگشاید.
به آیاتی از قرآن در این زمینه توجه فرمایید:
1. "و ما از قرآن فرو می فرستیم آنچه موجب شفاء و رحمت برای مؤمنان است و اما تنها به بدفرجامی ستمکاران خواهد افزود".[2]
2. "ای پیامبر! بگو که این قرآن تنها به هدایت و درمان مؤمنان می پردازد و آنانی که ایمان ندارند، گوشهایشان ناشنوا بوده و قرآن جز بر کوری آنان نخواهد افزود".[3]
3. "این قرآن به هدایت افرادی خواهد پرداخت که خود را در راه درست قرار داده اند".[4]
4. "و با قرآن، آنانی که از عذابم در هراسند را پند ده".[5]
براین اساس، انسان ها باید قبل از تلاوت قرآن، از شیطان به پروردگار پناه برده[6]و زمانی که قرآن، نشانه ای از پروردگار را یادآورشان شد، خود را به نابینایی و ناشنوایی نزنندف،[7] بلکه با گریه و خشوع در برابر او سر به خاک سجده گذارند[8] و بعد از آن که با شنیدن آموزه های قرآنی، لرزه بر اندامشان افتاد، تن ها و دل هایشان با یاد خدا نرم گشته و آماده برای صعود به مراحل بعدی باشند.[9]
این گونه است که عشق به قرآن در وجود انسان نهادینه شده و در تمام مراحل زندگی یار و یاورش خواهد بود و به تعبیر نغز حافظ شیرازی:
عشقت رسد به فریاد، گر خود بسان حافظ
قرآن ز بر بخوانی با چارده قرائت
آن گاه با نگاهی عاشقانه به قرآن، می توان به دنبال رشد و تعالی معنوی بود:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
وقتی پای حسین وسط می آید، همه یک دست می شوند. نه دی فریاد بیداری ملتی بود که صبر کرده بودند در برابر بی حیایی دشمن . نه دی در تاریخ ماند زیرا هوشیاری مردم با نوای زیبای یا حسین طنین انداز شد.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، نویسنده وبلاگ انعکاس در مطلبی نوشت: مردم زمان حال دست به کارهایی می زنند که شاید خودشان به بزرگی و عظمت آن کمتر پی ببرند. به عبارت دیگر به گذشت زمان است که ارزش یک عمل به درستی مشخص می شود.
نهم دی ماه 1388 هم یکی از همین روز ها بود که مردم به خیابان ها آمدند تا از اسلام دفاع کنند. از بیرق حسینی دفاع کنند ولی به راستی این روز چه تفاوتی با دیگر روز ها داشت که مقام معظم رهبری آن را پیروزی واقعی ملت ایران دانستند؟
در روز عاشورا عده ای برای مبارزه با حماسه ی حسینی وارد خیابان ها شدند. بیرق ها و هیئت ها را به آتش کشیدند. آن روز کسی برای پس گرفتن و رای و ابطال انتخابات فریاد نمی زد. دشمن چهره ی واقعی خود را نشان داد و ثابت کرد که برای پاک کردن نام حسین (ع) آمده است . وقتی مردم غیور ایران به عمق فاجعه ی روز عاشورا پی بردند، سوری نواخته شد که گویی همه بیدار شدند . فتنه آتشش خوابیده است و امروز نوبت هوشیاری است. اگر اختلافات سیاسی وجود دارد ، اگر با انقلاب مشکلی هست نباید حرمت شکنی شود. نباید مذهب و اعتقادات مردم با بازی های کثیف سیاسی مخدوش گردد. اگر کسی با حسین مشکل داشت با خدا مشکل داشته. کسی که با خدا مشکل دارد حرمت نگه نمی دارد.
نه حرمت پیراهن عزاداری حسین را و نه حرمت خون خدا را! و ملت ایران تحمل تماشا کردن بی حرمتی را ندارند. وقتی پای حسین وسط می آید، همه یک دست می شوند. نه دی فریاد بیداری ملتی بود که صبر کرده بودند در برابر بی حیایی دشمن . نه دی در تاریخ ماند زیرا هوشیاری مردم با نوای زیبای یا حسین طنین انداز شد . نوای یا حسین بیدار باشی است که بر او غفلتی استوار نمی ماند.
هوشیاری مردم با حسین گره خورد و در این عالم هرحرکتی که رنگ و بوی حسینی داشته باشد همچون حسین ماندگار می شود.
آدم های موفق خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد میکنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را میدانند و می توان گفت آدم های موفق 30 فرق کلی با دیگران دارند که دانستن آنها بد نیست :
1- فرصتهایی را میبینند و پیدا میکنند که دیگران آنها را نمیبینند.
2- از مشکلات درس میگیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را میبینند.
3- روی راه حلها تمرکز میکنند.
4- هوشیارانه و روشمندانه موفقیتشان را میسازند، در زمانی که دیگران آرزو میکنند موفقیت به سراغشان آید.
5- مثل بقیه ترسهایی دارند ولی اجازه نمیدهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.
6- سوالات درست را به شیوه صحیح از خود میپرسند. سوالهایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار میدهد.
7- به ندرت از چیزی شکایت میکنند و انرژیشان را به خاطر آن از دست نمیدهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفیبافی و بیثمر بودن است.
8- سرزنش نمیکنند (واقعا فایدهاش چیست؟) آنها مسئولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده میگیرند.
9- وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیتشان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیتشان پیدا میکنند و بیشتر از ظرفیتشان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده میکنند.
10- همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامهریزی کرده و فکر میکنند تا وقتی که کارشان را انجام میدهند استرس کمتری داشته باشند.
11- خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد میکنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را میدانند.
12- بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرتانگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب میکنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمیگذارند زندگیشان اتوماتیکوار سپری شود.
13- بهوضوح و دقیقا میدانند که چه چیزی در زندگی میخواهند و چه نمیخواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی میکنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.
14- بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری میکنند.
15- در انجام کارهایشان امروز و فردا نمیکنند و زندگیشان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمیدهند.
16- آنها دانشآموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار میکنند. آنها از راههای مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد میگیرند.
17- همیشه نیمه پر لیوان را میبینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.
18- دقیقا میدانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگیشان را با از شاخهای به شاخهای دیگر پریدن از دست نمیدهند.
19- ریسکهای حسابشدهای انجام میدهند؛ ریسکهای مالی، احساسی و شغلی.
20- با مشکلات و چالشهایی که برایشان پیش میآید سریع و تاثیرگذار روبهرو میشوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمیکنند. با چالشها روبهرو میشوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره میبرند.
21- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمیمانند تا آیندهشان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان میسازند.
22- وقتی بیشتر مردم کاری نمیکنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل میکنند.
23- بیشتر از افراد معمولی روی احساساتشان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچگاه برده احساسا تشان نمیشوند.
24- ارتباطگرهای خوبی هستند و روی رابطهها کار میکنند.
25- برای زندگیشان برنامه دارند و سعی میکنند برنامهشان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامهریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.
26- در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی میخواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را میفهمند.
27- ارزشهای زندگیشان معلوم است و زندگیشان را روی همان ارزشها بنا میکنند.
28- تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، میدانند که پول و موفقیت مترادف هم نیستند. آنها میدانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلیها خیال میکنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافتهاند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.
29- اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کردهاند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را میروند که کمتر کسی میتواند برود، شاد میشوند.
30- از خودشان مطمئن هستند.