می توان گفت ایمان در افراد مومن به درجات گوناگونی بروز و ظهور می یابد. روایات زیادی هم در این زمینه وجود دارد. عبدالعزیز قراطیسی میگوید: امام صادق علیهالسلام به من فرمود: «ای عبدالعزیز، به راستی ایمان ده درجه است، چون نردبان پله به پله از آن بالا روند ...» (کلینی، اصول کافی، ج 4 ، ص 146 ، حدیث 2)
از دیگر ویژگی های ایمان اختیاری بودن آن است. ایمان به ساحت درونی انسان باز میگردد که از هر کس جز او مستور است و از اینرو از هیچ عامل خارجی زور و اکراه را بر نمیتابد. بنابراین می توان گفت ایمان حقیقتی است که به طور اختیاری از انسان سر میزند و به هیچ روی اکراه و اجبار نمیپذیرد. از اینرو مسئولیت آن به عهده خود شخص مومن است. از دیگر ویژگی های ایمان «آزمون پذیری» آن است. ادیان با دعوت از متدینین به ایمان همیشه متذکر این نکته نیز بوده اند که ایمان مورد آزمایش و ابتلا قرار میگیرد. امیرالمؤمنین علیهالسلام از این ویژگی چنین یاد میکنند:
«چون خداوند سبحان کلام خود را فرستاد: آیا مردم گمان کردهاند که به گفتن این که ما ایمان آوردیم واگذاشته میشوند و آنان آزموده نمیگردند؟ دانستم مادامی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در بین ما باشد آن فتنه بر ما فرود نمیآید. پس گفتم: ای رسول خدا چیست این فتنهای که خدا تو را به آن خبر داده؟ فرمود: ای علی، به زودی بعد از من امّتم در فتنه و تباهکاری افتند.» (نهجالبلاغه، خطبه 156)
در مقاله پیشین بطور اجمالی به یکی از نظریه ها درباره ایمان اشاره کردیم. گفتیم در کلام جدید دو نظریه مشهور درباره ماهیت ایمان مطرح است. یکی بر عنصر عاطفی ایمان و دیگر بر ویژگی عقلانی ایمان تاکید دارد. نظریه نخست به ایمان گروی(Fideism) مشهور شده است. طرفداران آن بیشتر از میان متکلمین مسیحی هستند. این نظریه به دلایل مختلفی، میان متکلمین و فلاسفه اسلامی طرفداران زیادی پیدا نکرده است. در این مقاله بطور اجمالی این نظریه را بیان می کنیم و نظریه مشهور متکلمین اسلامی را به مقاله بعدی موکول می کنیم
همانطور که گفتیم، ایمانگرایی به نسبت خاصی میان عقل و ایمان اعتقاد دارد. لودویک ویتگنشتاین (فیلسوف اطریشی) و کییرکگور (فیلسوف دانمارکی) را می توان از سردمداران آن به شمار آورد. فرض بنیادین ایمان گروان این است که برای برخورداری از یک زندگی مومنانه نیازی به دلایل عقلانی نیست. به عبارت دیگر نیازی نیست که آموزه های دینی از پشتوانه عقلی برخوردار باشند. البته این نظریه در برخی از قرائت های رادیکال تر می گوید نه تنها ایمان نیازی به دلایل عقلی ندارد بلکه توجیه گزاره های دینی و به تبع آن، ایمان، امری غیرممکن است. برای مثال، سورون کییرکگور معتقد بود که ایمان نه فقط برتر از تعقل است، بلکه در تضاد با آن نیز هست. از دیدگاه او، ایمان از عالیترین فضایل انسانی است که انسانی را به بالاترین مقام انسانیت می رساند ولی در عین حال، ماهیت باورهای دینی با معیارهای عقلی سازگاری ندارند. از نظر او، ایمان و تدیّن مستلزم خطر کردن است و «خطر کردن» (risk) جوهرهی ایمان محسوب میشود. بدون خطر کردن، ایمانی در کار نیست و شوری حاصل نمیشود؛ زیرا شورمندی و خطر کردن تنها معلول نومیدی است و هر قدر که احتمال واقعی میان عمل و هدفی بیشتر برقرار باشد، میزان خطرپذیری و شورمندی کاستی میپذیرد.
کی کگور معتقد است که در جریان تحقیق عقلانی شخص محقق به پاسخ نهایی نزدیکتر میشود ولی هرگز بهطور کامل به آن دست نمییابد. بنابراین اگر فرضا ما موفق شویم و بتوانیم وجود خدا و عشق او به خودمان را به نحو عقلانی اثبات کنیم، این تحقیق به جای اینکه هدف دستیابی انسان به شناخت خدا را آسان کند، ایمان داشتن به خدا را غیر ممکن خواهد کرد؛ زیرا پس از چنین اثباتی، آنچه در معرض خطر قرار گیرد و به نسیان سپرده میشود، وجود ما به عنوان یک انسان است.
ویتگنشتاین، برخلاف کی کگور به ایمانگرایی معتدل(Moderate Fideism) اعتقاد داشت. آنها هر چند ایمان را محتاج استدلال و عقل نمی دانستند ولی توجیه گزاره های دینی از طریق عقل را نیز غیرممکن نمی دانستند. از دیدگاه این عده، ایمان هرگز به محال تعلق نمیگیرد. ایمان از نوع اعتماد است، ولی این مستلزم این نیست که باور دینی قابل استدلال نیست. ویتگنشتاین دربارهی باورهای دینی هیچ ارزشی برای براهین عقلی و بهطور کلی نظامهای کلامی قائل نیست او در مورد مسیحیت (به ویژه) بر این باور است که: مسیحیت اساسا یک نظریه نیست؛ بلکه درصدد است که حیات فرد و شیوهی زندگی او را تغییر دهد و کمک به دیگران را سرلوحهی حیات بنمایاند. به این ترتیب، می توان گفت ایمان در تصور ایمانگرایان، اصولا شبیه حالت روحی«اعتماد» (trust) است. ایمان، اعتماد قوی به خداوند است. آنچه مانع اصلی ایمان است، نادانی یا ناتوانی عقلی انسان نیست؛ بلکه آلودگی روحی و گناه است که اعتماد او به خداوند را سلب می کند.
بنایراین، راه ایمان از مسیر بحث و فحص عقلی نمی گذرد. با وجود برخی از نقاط مثبت ایمان گرایی، ولی نقدهای زیادی نیز به این نظریه وارد شده است. ما در این مقاله به ارائه گزارشی کوتاه از آن اکتفا کردیم و برخی از نقدهای این نظریه را در مقاله بعدی (نظریه عقل گرایی) بیان خواهیم کرد.